•*..*•عشقولانه ي•*..*•

•*..*•درمورد عاشقي امين وشادي•*..*•

ضربان قلبم
با تو : _\/_\/_\/_

دور از تو : _\_\ _\_

بدون تو : _____

+نوشته شده در پنج شنبه 4 ارديبهشت 1393برچسب:,ساعت9:46توسط امين و شادي | |

 

باز باران نه نگویید با ترانه می سرایم این ترانه جور دیگر

باز باران بی ترانه دانه دانه بر بام خانه

یادم آید روز باران پا به پای بغض سنگین تلخ و غمگین دل شکسته اشک ریزان عاشقی سرخورده بودم

می دریدم قلب خود را

دور می گشتی تو از من

با دو چشم خیس و گریان

می شنیدم از دل خود این نوای کودکانه

پر بهانه زود برگردی به خانه

یادت آید هستی من آن دل تو جار می زد

این ترانه باز باران باز می گردم به خانه

 

+نوشته شده در پنج شنبه 4 ارديبهشت 1393برچسب:,ساعت9:44توسط امين و شادي | |

 

دلم واسه اون دبستان تنگ شده 

 

که وقتی تنها تو گوشه حیاط مدرسه وایسادی 

 

یه نفر میومد بهت میگفت:

 

میای با هم دوست بشیم..!!؟

+نوشته شده در پنج شنبه 4 ارديبهشت 1393برچسب:,ساعت9:43توسط امين و شادي | |

"دل"
 
 
اتفاقی ترین اشتباه دنیاست...!!!
 
 
بسته میشود،جاییکه نباید...
 
 
کنده میشود،جاییکه نباید...!!
 

 

 

+نوشته شده در پنج شنبه 4 ارديبهشت 1393برچسب:,ساعت9:42توسط امين و شادي | |

 

 

 

در این بازاره نامردی به دنبال چه میگردی؟

نمیابی تو هرگز نشان از عشق و جوانمردی

برو بگذر از این بازار.از این مستی و طنازی

اگر چون کوه هم باشی،در این دنیا تو می بازی

 

+نوشته شده در پنج شنبه 4 ارديبهشت 1393برچسب:,ساعت9:40توسط امين و شادي | |


 

 

 
 
 

+نوشته شده در پنج شنبه 4 ارديبهشت 1393برچسب:,ساعت9:38توسط امين و شادي | |

ای شقایق که بی تو دلم نمیشه عاشق       به ما اندر نگاهی کنا بشو سوار این قایق

تا باهم گشتی بزنیم میون این خلایق       میخوام کسب تجربه کنی ،با دیدن حقایق

گذر میکنیم از هفت شهر عشق       که هر کدوم تعریفی داره از عاشقی

 

رسیدیم به شهر اول که هست نگاهو،دلربایی     بهت میگه دوست داره خدایی

شهر دوم،دیدارو،آشنایی      میگه یوقت تنهام نذاری

شهر سومم ،روزهای شیرینو،طلایی     گیر نمیده که ببینه کجایی

شهر چهارم که شروع کاره     هست رقیبو،بی وفایی

به دروغ میگه خستم از این همه زخم کاری    دیگه نمونده واسم حالی

شهر بعدی هست گلهو،فکر رهایی     بهونه میگیره از هر چی که داری

شهر ششمی،وداعو،جدایی      بهت حسی نداره حتی اگه همه دنیایی

و شهر آخرو،هفتمی    که طبق معمول هست اشکو،تنهایی

موقعی که فایده ای نداره پشیمونی     آخه دیگه اسیر غم هایی

 

بگذریم،حالا که از عشقو،عاشقی شدی بالغ   بدون که اون نیست دیگه باست لایق

پس بیا بریم از اینجا با این قایق     جایی که مردماش باشن صادق

بهت قول میدم مواظبت باشم حتی تو آخرین دقایق     تصمیم با خودته،ای شقایق

چرا جواب نمیدی،اصلا تو دیگه نیستی مثل سابق

ولی اینا بدون،هرگاه      شعله ور شدن یخ را دیدی

از خورشید بجای گرما سرو،صدا شنیدی

یا بر آتش بوسه زدیا     روی باد،دویدی

آنوقت بدان فراموشت کردم

اگه این کارهارو کردی ، بدان شمع وجودمو خواموشش کردم

اما تو آخرین لحضه ها فراموشت نکردم

می دونی شقایق! الانم دیر نیست میتونی بیای بگیری دستای سردم

تا بفهمی بابا من یه مردم، غرور بوده تنها دردم

همین غرور بوده که منو از پا درآورده هر دَم

من رفتم، ولی تو مواظب خودت باش

که بعد من همه نا مردن


 

http://axgig.com/images/59667668390651467573.jpg

+نوشته شده در پنج شنبه 4 ارديبهشت 1393برچسب:,ساعت9:10توسط امين و شادي | |